
در سالي که به سرعت در حال پايان يافتن است، نهتنها ايران بلکه کل اقتصاد دنيا با کرونا دست و پنجه نرم ميکند، اگرچه نميتوان از آسيبهاي اجتماعي اين ويروس منحوس چون ايجاد سوگ و عزا در خانوادهها بهراحتي گذر کرد، اما آسيب و حمله شديدي به پيکره اقتصادي بنگاهها وارد شده که موجب گرديده بحران مالي و اقتصادي کل جهان را فرا بگيرد و هيچ کسب و کاري از آثار آن در امان نماند. در دورانهاي بحران اقتصادي، مشتريان تلاش ميکنند بودجه مصرفي خود را بهتر مديريت کنند زيرا علاوه بر کاسته شدن از درآمد واقعيشان، نسبت به اينکه در آينده چه پيش خواهد آمد در عدم قطعيت به سر ميبرند. اين صحيح است که مشتريان در رکود اقتصادي کمتر خريد ميکنند. ولي واقعيت امر اين است که آنها همچنان خريد ميکنند ولي يک تغيير عمده در رفتارشان اين است که آنها نسبت به تخصيص بودجه خود به کالاهاي مختلف حساستر و سختگيرتر ميشوند. پرسش بنيادين اين است: چرا مشتريان از شما خريد نکنند؟ نتايج تحقيقات نشان داده است که دليل اصلي فقدان وفاداري مشتري، قيمت آن کالا يا خدمت نيست. بنابراين بازيگر اصلي در اين مرحله براي ايجاد انگيزه خريد با تکرار آن توسط مشتريان، اعتماد است و اهميت اين اعتماد که ميتواند وفاداري را تقويت نمايد، در دوران رکود اقتصادي بيشتر هم ميشود. در دوران رکود، مشتريان نسبت به قابليت اعتماد توليدکننده و فروشنده حساستر ميشوند و تنها حاضرند بودجه محدود خود را براي خريد محصولات و کالاهايي صرف کنند که به توليدکننده و فروشنده آن اعتماد داشته و آنها اعتباري براي خود ايجاد کردهاند. يکي از برداشتهاي ذهني مشتريان با توجه به حساسيت دوراني که در آن هستند اين خواهد بود که اين کسب و کار چقدر به مسئوليتهاي اجتماعي خود اهميت ميدهد؟ چراکه در اين زمان به لطف شبکههاي اجتماعي و رسانههاي بر خط اخبار خوب يا بد در مورد يک کسب و کار و مخصوصا آنهايي که آوازه و نامي براي خود ايجاد کردهاند در دسترس تمام ذينفعان و بهويژه مشتريان خواهد رسيد! و مشتريان هستند که بهراحتي در مورد کسب و کار قضاوت خواهند نمود. تعديل کارکنان، عدم رعايت مشتري مداري، تقلب، توجه نکردن به رفع نيازهاي جامعه محلي و محيط پيرامون، مشارکت نکردن در حل بحرانها و… از جمله مواردي هستند که ميتواند يک نام تجاري و حتي برند را به نابودي کشاند يا موجب رشد و تعالي آن شود. بررسيها نشان ميدهد که ذهن تاريخي مشتريان بهخوبي يادآوري خواهد نمود که چه کسب و کار و بنگاههايي در زمان بحران درکنار مردم بودند و پس از عبور از اين محله ايشان تصميم خواهند گرفت و به ديگران هم توصيه خواهند نمود که چه کسب و کارهايي خوب يا بد بودند و آن لحظه زمان مرگ يا تولد مجدد يک نام تجاري يا برند خواهد بود. موضوعي که ميخواهم روي آن تاکيد کنم اين است که پيروزي در نهايت با سازمانهايي است که مردم به آنها اعتماد دارند و وفاداري در اعتماد خلاصه ميشود. اساس مسئوايت اجتماعي شرکتي بر اين استوار است که کسب و کارها ضمن پاسخگويي و شفافيت نبايد به آسيبها و مضراتي که پيرامون خود مشاهده ميکنند و چه خود در آن مقصر بودهاند و يا ديگري در ايجاد آسيب دست داشته است بيتفاوت باشند و با استفاده از امکانات، دانش و سرمايه انساني در اختيار آنرا برطرف نمايد.البته نا گفته نماند که ايفاي نقش مسئوليت اجتماعي شرکتي ارزش و ثروت براي کسب و کار و بنگاه چون برند و اعتبار، ايجاد بازار هاي جديد، رضايت ذينفعان و موارد ارزشي ديگر و حتي سود بيشتر را بههمراه خواهد داشت. يکي از محورهاي مسئوليت اجتماعي شرکتي بهجز ابعاد حاکميت شرکتي، محيط کار و کارکنان ، محيط زيست و زنجيره تامين که امروز در اين شرايط مد نظر ميباشد رويکرد جامعه و کشور است که بنگاه در حل و پاسخ به بحرانها مشارکت مينمايد. اين اقدام بنگاه همانطور که پيشتر عنوان شد بر روي ايجاد اعتبار و رضايت ذينفعان از جمله مشتريان نقش بسزايي دارد. مشتريان در اين شرايط در حال رصد نمودن نام تجاري و برند مورد علاقه خود هستند و دوست دارند که عکسالعمل ايشان را در مقابل اين پيامدها ببينند و هم اينجا هست که با رجوع به روانشناسي خريد و بازاريابي اجتماعي ميتوان انتظار تکرار خريد و وفاداري به برند و پس از عبور از بحران، بازگشت به برند را شاهد بود. اما مسأله ديگر اين است که برخي از نامهاي تجاري در ايران که قبلتر نيز بر روي بستر اينترنت فعاليت مينمودند، کرونا را به فرصت تبديل نموده و بازارهاي خود را گسترش دادند ولي از مهمترين اصل مسئوليت اجتماعي شرکتي غافل شدند و آن رضايت مشتريان و کيفيت در ارائه خدمات مي باشد. تحويل بد هنگام، افزايش قيمت، کيفيت نامرغوب کالا يا خدمت و حتي اعلام عدم موجودي از امتيازهاي منفي اين نوع از کسب و کار ها است که در ذهن ذينفعان باقي خواهد ماند و در آينده به بدي ياد خواهند شد. مسئوليت اجتماعي شرکتي فقط يک کمپين نيست بلکه در ابتدا ايمان و ادراک صاحبان و مديران يک کسب و کار به اين رويکرد و سپس تبديل شدن به فرهنگ قوي نزد بنگاه را نيازمند است. بنگاهها با التزام به اين موضوع ضمن توجه به مطالبه ذينفعان و ثروتآفريني در توسعه جامعه محلي خود و بالندگي کشور تاثير بسزايي خواهند داشت.